انگار همين ديروز بود كه همه از واقعه ي 13 فروردين 83 متاثر و غمگين بودند.آتش سوزي اي كه توي ناخري رخ داد همه را مبهوت و حيران خودش كرد.اون آتش دامن خيلي ها رو گرفت ولي خب با وجود همه ي اينا عده اي از اهالي اونجا از جمله هاشم آن را بازسازي كرد و بهش رونق داد.شايد اون روز كسي در مخاطره اش نمي گنجيد كه روزي الآن اين آتش در جان آنها رخنه كند.سايه ي خوانین بر سر آنها آمده،و ادعا ميكنند كه همه ي ناخري متعلق به آنهاست! به هر طرف كه نگاه ميكني از خان و املاك او بحث ميشود اما كسي نيست بگويد پس تكليف خانواده ي هاشم چي ميشود! خانواده اي كه سالهاي سال در آنجا زندگي كرده و تمام عمرش را صرف آباد كردن آنجا نموده.هاشم ورقه اي توي دستش بود و نياز به امضاي من و تو داشت.او حرف جديدي نمي گفت.فقط ميگفت:"من و خانواده ام و خيلي قبل تر بابام اونجا كار مي كرد.ما اينجا رو آباد كرديم ولي الآن..." وقتي داشتم به طومارش نگاه ميكردم متوجه شدم كه خيلي ها براش امضا نكردن! حتي شورا هم مهر نكرده! تنها بهش گفته"من امضا نميكنم ولي باهات هستم"!
نظرات شما عزیزان:
|
About
شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی/ هر گزندی که به هر کس رسد از خویشتن است Archivesآذر 1391شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 Authorsحلف الفضولLinks
آخرین نظرات تبادل لینک هوشمند LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین Categories |